رفع لکنت زبان با خودهیپنوتیزم
داستان والتر : چگونه او با خود هیپنوتیزمی بر لکنت زبان پیروز شد .
در اینجا والتر شرح می دهد که او چه چیزی را بزرگترین نقص زندگی اش می دانست و با فنون خواب مصنوعی، خود آرامی و خود تلقینی به چه چیزی رسیده است . داستان والتر :در دوران طفولیت ، من به عنوان پسری که نمی تواند حرف بزند شناخته شده بودم . لکنت زبان من بقدری زیاد بود که نمی توانستم دو کلمه را با هم بگویم . بدترین چیزی که ممکن بود برایم اتفاق بیفتد این بود که از من بخواهند در کلاس بایستم و گزارشی بدهم من سعی می کردم ولی موفق نمی شدم ، صورتم قرمز می شد و بسختی می توانستم نفس بکشم . خلاصه اینکه احساس خیلی بدی داشتم . دخترها به خاطر ضعف در حرف زدن با من همصحبت نمی شدند . وقتی فارغ التحصیل شدم ، حرف زدن با من همصحبت نمی شدند . وقتی فارغ التحصیل شدم ، حرف زدنم کمی بهتر شد ولی هنوز خوب نبود و همیشه خجالت می کشیدم در مقابل غریبه ها و عده زیادی صحبت کنم .در ابتدای استفاده از هیپنوتیزم ، آسودگی خاطر جدیدی پیدا کردم . بعد از اولین جلسه بقدری آرام بودم که احساس می کردم شخص جدیدی هستم ، احساس که بعد از جلسه هیپنوتیزم داشتم واقعاً عالی بود . به خود آموختم که چطور از این فن جدید,سایت هیپنوتیسم دات آی آر, در تمام کارهایم استفاده کنم . به خود اموختم آهسته تر فکر کنم ، آهسته تر غذا بخورم و به طور کلی زندگی ام را یک گام آهسته تر کنم . بعد از جلسات مختلف ، صحبت کردن من خیلی اصلاح شده بود ، به صورتی که دوستانم متوجه شدند که چقدر بهتر شده ام . این علاوه بر چیزهای دیگر ، به من این اعتماد را داد که به خود بگویم آهسته تر فکر خواهم کرد و آهسته تر صحبت خواهم کرد . همچنین ، وقتی منقلب می شدم، فکر می کردم که چه باید انجام دهم و چگونه باید آرامش را برقرار کنم . این کار را حداقل یک بار در روز در سکوت دفترم تمرین می کردم . سپس توانستم با هیپنوتیزم دوباره افسار را در دست گیرم . من سالها بسیاری با دستگاه تنفسی زیر آبهای کم عمق غواصی می کردم . حالا قادرم در میان گروههای گوچک صحبت کنم و به جای ترس از لکنت بقدری آرامش دارم که از صحبت کردن و جواب دادن به سوالاتی که پرسیده می شود لذت می برم . من رئیس باشگاه پیشقدم غ.اصی بدون لباس و سپس رئیس هیئت غواصی بدون لباس آتلانتیک شدم . این هیئت شامل گروهی از باشگاههای غواصی از کارولینای شمالی تا دلور است . توانستم در کلاس بزرگی ۸۰ دانش آموز را در یک زمان تعلیم دهم ، و در مدت برنامه کارآموزی به غواصان ، نظم را برقرار و به آرامی پیش روم . در هما موقع درباره غواصی و تمام مشکلات آن نیز سخنرانی می کردم . هنگامی که در یکی از مسابقات قایقرانی جام رؤسا در قایق نگهبانان ساحلی مراقب مسابقه بودم ، یکی از قایقرانها بعد از اینکه سرعت خود را تا ۸۰ئ مایل در ساعت کم کرده و می خواست در نزدیکی من و دوست غواصم دور بزند ، ناگهان با ضربه ای بیرون افتاد . من و دوستم داخل آب رفته و او را پیدا کردیم . ما سر او را روی آب نگه داشتیم تا قایق نگهبان دیگری نزدیک شد و او را از آب بیرون آورد . فکر نمی کردیم او زنده باشد ، با این حال کمکهای اولیه را انجام دادیم . بعد از آمدن به ساحل ، ایستگاه تلویزیون WMAL می خواست با یکی از غواصان نجات دهنده مصاحبه کند ، من بدون درنگ قدم جلو گذاردم و در تلویزیون سراسری ملی بدون هیچ لکنتی ظاهر شدم . قبل از رفتن جلوی دوربین کاملاً آرام و مطمئن بودم . دوستانم بعدها به من گفتند چقدر خوب بودم . راننده قایق بعد از هشت هفته در بیمارستان کاملاً سلامتی اش را باز یافته بود . این یکی از باشک.هترین دقایق زندگی من بود که دریافتم کمک کرده ام تا زندگی کسی را نجان دهم و همچنین نقص صحبتکردن خود را از بین برده ام .
نظرات شما عزیزان:
برچسبها:
|